تفریحی و سرگرمی

تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی

تفریحی و سرگرمی

تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی ،تفریحی و سرگرمی

اربعین برای کودکان

تصاویر زیبایی از حضور چشمگیر کودکان در پیاده‌روی اربعین

  در ادامه تصویری از حضور کودکان در پیاده‌روی اربعین مشاهده می‌شود:

خدمات‌رسانی به زائران در موکب عزاداری توسط یک کودک عراقی

خدمات‌رسانی به زائران در موکب عزاداری توسط یک کودک عراقی

خدمات‌رسانی به زائران در موکب عزاداری توسط یک کودک عراقی

خدمات‌رسانی به زائران در موکب عزاداری توسط یک کودک عراقی

 

 

شعر کودکانه کربلا و عاشورا برای بچه ها

 

fortieth-childish-language

 

صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان

***
غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان

***

شعر کودکانه محرم

صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا

***
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا

***

گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش

***
مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش

***

آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله

***
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله

 

داستان در مورد خوبی ها و خصلت های نیک امام حسین

 

مهربانی

مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز ایشان بود. اَنس می گوید که روزی در محضر امام بودم. یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست، وارد شد و آن را به دست امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی فرمود: «برو تو آزادی! من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم. گفتم: ای فرزند رسول خدا! این کنیز، تنها شاخه گلی به شما هدیه کرد، آن گاه شما او را آزاد می کنید؟» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: «و اذا حییتم بتحیه فحیّوا باحسن منها؛ هر کس به شما مهربانی کرد، دو برابر او را پاسخ گویید». (نساء: ۸۶)
سپس امام فرمود: «پاداش آزادی در برابر مهربانی او آزادی بود».

حیا می کنم

غلام جوانی را دید که داشت غذا می خورد و سگی روبه روی او نشسته بود. هر لقمه ای که می خورد، لقمه ای به سگ هم می داد.
پرسید: «چرا این طور می کنی؟»
غلام جواب داد: «من خجالت می کشم که خودم غذا بخورم و این سگ گرسنه بماند».
حضرت خواست به او پاداشی نیکو بدهد. برای همین او را به دلیل این عمل نیک، از مولایش خرید و آزاد کرد و باغی را که در آن کار می کرد، خرید و به او بخشید».

 

فروتنی 

امام مانند جدش رسول الله، بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهی دستان هم سفره می شد. روزی سواره ای محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته و مقداری نان را پیش خود گذاشته اند و می خورند. وقتی امام حسن (علیه السلام) را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خویش فرا خواندند امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت کرد: «انّه لا یحب المستکبرین؛ خداوند خود بزرگ بینان را دوست نمی دارد.» (نحل: ۲۳) سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به خانه خود فرا خواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه داد: «و جعل یأکل حتی اکتفوا دعاهم الی ضیافته و اطعمهم و کساهم».
همواره آن حضرت دیگران را نیز بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد. روزی ایشان در مکانی نشسته بود. برخاست که برود، ولی در این لحظه، پیرمرد فقیری وارد شد. امام به او خوش آمد گفت و برای ادای احترام و فروتنی به او فرمود: «ای مرد! وقتی وارد شدی که ما می خواستیم برویم آیا به ما اجازه رفتن می دهی؟«مرد فقیر عرض کرد: «بله، ای پسر رسول خدا!»
همواره امام، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت. حتی پاسخ وی در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود.

 

 

منبع: http://mehrmihan.ir/fortieth-childish-language/


مطالب جالب دیگر

  • ۹۵/۱۲/۰۷
  • sanaz ffmm