بهار
زمستان کوله بار برفی اش را میبندد و زمین لباس عروس سفیدش را از تن در می اورد.
هر گامی که زمستان بر میدارد پشت سرش ادم برفی ها ی چاق شروع به اب شدن میکنند و جای خود را به سبزه های نوجوان و شادا بهاری میبخشند.
صدای شادی رود هنجره ی طبیعت را به صدا در می اورد و چشمان گریان اسمان از دور شدن زمستان قطره ای از اشک بلورین خود را یر روی شاخه های پرمهر درخت کوهستان پیر می اندازد و از شدت ناراحتی شروع به گریه ای ناپایدارمیکند.
و گل های نوزاد صورتی رنگ کوچک زیر سایه ی مادران بلند قدشان میروند و با خیال اسوده میخوابند.
خرس قهوهای رنگ غار تنها از خواب چند روزه خویش بر میخیزد و با شادی روبه جنگل که از دور به شکل یاقوتی سبز میدرخشد روانه شده و در راه فرا رسیدن سال نو را به دوستان خود تبریک میگوید و این است افسانه بهار و فرا رسیدنش.
پایان
انشایی درباره ی توصیف بهار
توصیف بهاربهار و ..بهار فصل رویش سبزهها و شکوفههاست.بهار یادآور انتظار پائیز است.بهار نتیجه رنج زمستان است.بهار مقدمه محصول تابستان است.بهار را همه دوست دارند، چون کوه و دشت را ردای سبزی بر تن میکند.بهار شاخههای عریان درخت را میپوشاند.بهار نوعی معاد است، حیات دوباره، پایان مرگ، حشر بعد از مرگ و…بهار آغاز تحول است در طبیعت.بهار ممکن است در هر چیزی باشد.بهار قرآن ماه رمضان است.بهار اسلام، بعثت نبی مکرم اسلام است.بهار انقلاب ما هم دهه فجر است.بهار آرامش و شادی به همراه میآورد.بهار در یک جمله یعنی بهار.بعضیها اسم دخترشان را بهار میگذارند، چون چهرهاش زیباست.بعضیها سفرهاشان را در بهار تنظیم میکنند، چون همه جا زیباست.بعضیها در بهار زندگی خود را آغاز میکنند، چون آغاز شکوفائی طبیعت است.بعضیها قرآن را فقط در ماه مبارک رمضان ختم میکنند، چون بهار قرآن است.بعضیها ایام دهه فجر را جشن میگیرند، چون بهار آزادی است.بعضیها از بهار درس زندگی میگیرند، چون پس از مرگ، زنده شده.بعضیها بهار را دوست دارند، چون کاسبی آنها روبراه میشود.بعضیها از بهار بدشان می آید، چون تعطیلی آنها زیاد است.بعضیها در بهار بیشتر خدا را میشناسند، چون موسم پیدایش انواع گلهاست.بعضیها هم بی خیال بهار هستند، چون بی خیال دنیا هستند(معتاد).خلاصه هر کسی بهار را به گونهای میبیند که میبیند.شما بهار را چگونه میبینید.
“بهار” جشن طبیعت است طبیعت زیبایی که آدمی را مسحور میکند به طوری که از سخن گفتن بازمانده و حرف هایش ناگفته در ژرفای جانش باقی میماند.
“بهار” دمیدن روح حیات در کالبد طبیعت و فروردین فصل جریان خون است در شاهرگ هستی، سال به پایان خود نزدیک میشود، روزها، ماهها درپی هم می- گذرند و سالها از راه میرسند و این قصه که نامش زندگی است، همچنان ادامه دارد.
طبیعت پس از گذران دورهای سرد و بیمحصول، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفریده میشود پس انسان هم باید به عنوان یکی از مخلوقات الهی به همراه طبیعت به رستاخیز برخیزد.
تاریخ آغاز مراسم عید نوروز را به پادشاهی جمشید نسبت میدهند، در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانههای مردم اجرا میشد و امروزه نیز گرچه از تشریفات بسیار و تنوعات قومی نوروز کاسته شده اما به نظر میرسد جشن نوروز از ایران جدایی ناپذیر است.
ایرانیان قدیم برای استقبال از سبزی بهار، ۲۵روز مانده به فروردین، بر ۱۲ستون خشتی یا سنگی سبزه میکاشتند.
آینه و شمع بر سر سفره هفت سین نیز نماد نور و روشنایی و شفافیت است، معمولا تخم مرغ نیز بر سر سفره هفت سین هست که نماد نطفه و باروری و زایش است و در اساطیر ایران، جهان تخم مرغی شکل است، آسمان چون پوسته تخم مرغ و زردهاش نمودار زمین است، ماهی زنده نیز نماد سرزندگی و شادابی است.
… و اما، حکایت نوروز عمل کردن به فلسفه نو کردن افکار و دلهایمان است و چه چیزی بهتر از آن که تمام اشتباهات گذشته را به خداوند همواره بخشنده بسپاریم و با روحی آزاد و آزاده زندگی کنیم.
با فرار رسیدن بهار و بیدار شدن زمین و گیاهان خفته با نفس روح بخش الهی فرصت مناسبی برای دیدن خویشان و بستگان است که این نیز یکی از نشانههای اخلاق و سنن مرضیه اسلامی و انسانی است.
مطالب جالب دیگر
- ۹۶/۰۱/۱۸